۱سموئیل 2:18-24 هزارۀ نو (NMV)

18. و اما سموئیل در حضور خداوند خدمت می‌کرد. او پسری کوچک بود و ایفودِ کتان بر تن داشت.

19. مادرش ردایی کوچک برایش می‌دوخت و هر سال که با شوهر خود به منظور تقدیم قربانی سالانه می‌آمد، آن را برای او می‌آورد.

20. و عیلی، اِلقانَه و زنش را برکت می‌داد و می‌گفت: «خداوند تو را از این زن به عوض فرزندی که به خداوند وقف کرده است، فرزندان عطا فرماید.» سپس به منزل خود بازمی‌گشتند.

21. براستی خداوند به یاری حَنّا آمد و او آبستن شده، سه پسر و دو دختر به دنیا آورد. و آن پسر، سموئیل، در حضور خداوند رشد می‌کرد.

22. و اما عیلی بسیار پیر شده بود و خبر هرآنچه پسرانش با تمامی اسرائیل می‌کردند، به گوشش می‌رسید، و اینکه چگونه با زنانی که نزد درِ خیمۀ ملاقات خدمت می‌کردند، همبستر می‌شدند.

23. پس به آنها گفت: «چرا مرتکب چنین کارهایی می‌شوید؟ زیرا از همۀ این مردم دربارۀ اعمال بد شما می‌شنوم.

24. نه، پسرانم! خبرهایی که می‌شنوم در میان قوم خداوند پخش شده است، خوب نیست.

۱سموئیل 2