19. سکهای را که با آن خَراج میپردازید، به من نشان دهید.» آنها سکهای یک دیناری به وی دادند.
20. از ایشان پرسید: «نقش و نام روی این سکه از آنِ کیست؟»
21. پاسخ دادند: «از آنِ قیصر.» به آنها گفت: «پس مال قیصر را به قیصر بدهید و مال خدا را به خدا.»
22. چون این را شنیدند، در شگفت شدند و او را واگذاشته، رفتند.