غزل غزل‌ها 5:3-8 هزارۀ نو (NMV)

3. جامه از تن برکنده‌ام،آیا باز بر تن کنم؟پاهای خویش شسته‌ام،آیا باز چرکین کنم؟

4. دلدادۀ من دست خویش از روزنه به درون آورد،و تمامی وجودم از برایش به حرکت آمد.

5. برخاستم تا در بر دلداده‌ام بگشایم؛از دستم مُر بر دستگیرۀ در چِکید،و از انگشتانم مُرِ مایع.

6. پس در به روی دلدادۀ خویش گشودم،اما دلداده‌ام برگشته و رفته بود!چون او سخن می‌گفت،جان از من به در شده بود!پس او را جُستم، اما نیافتم!او را خواندم، اما پاسخی نگفت!

7. قراولانِ شبگرد مرا یافتند؛آنان مرا زدند و مجروح ساختند؛دیدبانانِ حصارها روی‌بَند از من برگرفتند!

8. ای دختران اورشلیم،شما را قسم می‌دهم:اگر دلدادۀ مرا یافتید،او را بگوییدکه من بیمار عشقم!

غزل غزل‌ها 5