50. لابان و بتوئیل جواب دادند: «چون این امر از طرف خداوند است، ما حق نداریم تصمیم بگیریم.
51. این تو و این ربكا. او را بردار و برو. همانطور كه خداوند فرموده است، او همسر پسر آقای تو بشود.»
52. وقتی مباشر ابراهیم این را شنید، سجده كرد و خداوند را پرستش نمود.
53. بعد رختها و هدایای طلا و نقره را بیرون آورد و به ربكا داد. همچنین هدایای گرانقیمتی هم به برادر و مادرش داد.