۱پادشاهان 2:12-18 Old Persian Version (OPV)

12. و سلیمان بر کرسی پدر خودداود نشست و سلطنت او بسیار استوار گردید.

13. و ادنیا پسر حجیت نزد بتشبع، مادر سلیمان آمد و او گفت: «آیا به سلامتی آمدی؟» او جواب داد: «به سلامتی.»

14. پس گفت: «با تو حرفی دارم.» او گفت: «بگو.»

15. گفت: «تو میدانی که سلطنت با من شده بود و تمامی اسرائیل روی خود را به من مایل کرده بودند تا سلطنت نمایم، اما سلطنت منتقل شده، از آن برادرم گردید زیراکه از جانب خداوند از آن او بود.

16. و الان خواهشی از تو دارم؛ مسالت مرا رد مکن.» او وی را گفت: «بگو.»

17. گفت: «تمنا این که به سلیمان پادشاه بگویی زیرا خواهش تو را رد نخواهد کردتا ابیشک شونمیه را به من به زنی بدهد.»

18. بتشبع گفت: «خوب، من نزد پادشاه برای تو خواهم گفت.»

۱پادشاهان 2